Eghame-e-Namaz

اقامه نماز...

Eghame-e-Namaz

اقامه نماز...

داستان هایی در مورد نماز

ترجیح نماز بر امتحان

 

بسم الله
آقا سید محسن جَبَل عامِلی از علمای بزرگ شیعه است، نواده‌ی برادر مرحوم آقا سید جواد، صاحب مفتاح الکرامة است. ایشان در دمشق مدرسه‌ای تأسیس کرده‌اند که دانش‌آموزان شیعه در آن مدرسه تحت نظر آن جناب تحصیل می‌کنند حاج سید احمد مصطفوی که یکی از تُجار قم است، گفت من از خود سید محسن اَمین شنیدم که می‌گفت یکی از تربیت یافتگان مدرسه‌ی ما برای تحصیل علم به آمریکا مسافرت کرد از آنجا نامهای برای من نوشت به این مضمون که: چند روز پیش شاگردان مدرسه‌ی ما را امتحان می‌کردند من هم برای امتحان رفتم.
مدتی نشستم تا نوبت به من رسید، بسیار طول کشید تا اینکه وقت دیر شد، دیدم اگر بنشینم نمازم فوت می‌شود، از جا حرکت کردم که بروم نماز بخوانم، آنهایی که در آنجا بودند پرسیدند کجا می‌روی؟ چیزی نمانده که نوبت تو برسد. گفتم من یک تکلیف دینی دارم وقتش می‌گذرد. گفتند امتحان هم وقتش می‌گذرد، اگر این جلسه برگزار شد، دیگر جلسه‌ای تشکیل نخواهند داد و برای خاطر تو هرگز هیئت ممتحنه جلسه‌ی خصوصی تشکیل نمی‌دهند. گفتم هر چه بادا باد. من از تکلیف دینی خود صرف نظر نمی‌کنم. بالأخره رفتم. از قضاء هیئت ممتحنه متوجه شده بودند که من به اندازه‌ی اداء یک وظیفه‌ی دینی غیبت نموده‌ام انصاف داده، اظهار کرده بودند که چون این شخص در وظیفه‌ی خود جِدّی است، روا نیست که او را مُعطّل بگذاریم. برای قدردانی از اینکه عمل به وظیفه نموده باید جلسه‌ای خصوصی برایش تشکیل دهیم. این بود که جلسه‌ی دیگری تشکیل دادند، من حاضر شدم و امتحان دادم. آقای سید محسن امین پس از نقل داستان فرمود من در مدرسه چنین شاگردانی تربیت کرده‌ام که اگر به دریا بیفتند دامنشان تَر نمی‌شود.[۱]
——————————————————————————–
[۱] . اَلکَلام یَجُرّ الکَلام، ج۲، ص۳۵٫

افسوس آخرین نماز شب

 

بسم الله
شب قبل از عملیات محرم ، برادر مهدى سامع تا بعد از نیمه شب به شناسائى رفته بود و دیر وقت خسته و کوفته برگشته و به خواب رفت . بچه ها که براى نماز شب بیدار شده بودند او را بیدار نکردند چراکه خسته بود و شب بعد هم باید در عملیات شرکت مى کرد. صبح که براى نماز بیدار شد گفت : مگر سفارش نکرده بودم مرا براى نماز شب بیدار کنید؟ آه سردى کشید و گفت : افسوس ! شب آخر عمرم نماز شب ام قضا شد! فردا شب عملیات آغاز شد و در حین عملیات، مهدى به خیل عظیم شهدای اسلام پیوست.[۱]
——————————————————————————–
[۱] .جا نماز معطّر، ص ۲۰٫ 

 

نماز جماعت با سران کشورها

 

بسم الله

نماز جماعت با سران کشورها
روزی که سران کشورهای مسلمان برای قضیه صلح ایران و عراق به خدمت حضرت امام(ره) آمده بودند، وسط جلسه بود که اذان ظهر گفته شد امام بلند شدند و فرمودند که من می‌خواهم نماز بخوانم و چون مقیّد بودند هنگام نماز خود را با عطر خوشبو کنند، در همان جلسه اشاره کردند که عطر من را بیاورید، پس از عطر زدن، به نماز ایستادند و دیگران هم پشت سر ایشان نماز جماعت خواندند.[۱]
——————————————————————————–
[۱] . روش‌های پرورش احساس مذهبی نماز، ص۳۲٫

 

نماز جماعت چشم‌چران

 

 بسم الله

نماز جماعت چشم‌چران
به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گفتند:
فلان جوان که در نماز جماعت شما حاضر می‌شود چشم‌چران است و به نامحرم نگاه می‌کند.
حضرت فرمود: او را به حال خود واگذارید که این نماز جماعت سبب ترک این عادت زشتش می‌شود.
بعد ازمدتی به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر دادند که آن جوان موفق به توبه از آن عادت زشت شده است.

 

نماز ریاکار

 

بسم الله

نماز ریاکار
چادرنشینی مسلمان، به شهر آمد، داخل مسجد شد، دید مردی با خشوع نماز می گذارد. توجهش به وی معطوف گردید. پس از نماز به او گفت: چه خوب نماز می خوانی، جواب داد علاوه بر نماز، روزه هم دارم و اجر نماز گزار صائم دو برابر نمازگزار غیر صائم است. مرد اعرابی که مجذوب او شده بود گفت: در شهر کاری دارم که باید آن را انجام دهم، بر من منت بگذار و قبول کن که شترم را نزد شما بگذارم تا بروم و برگردم. او پذیرفت و چادر نشین با اطمینان خاطر شتر به وی سپرد و از پی کار خود رفت. نمازگزار ریاکار با دور شدن اعرابی بر شتر نشست و با سرعت آن محل را ترک گفت. پس از ساعتی مرد چادرنشین برگشت ولی نه از نمازگزار اثری دید و نه از شتر. در اطراف و نواحی مسجد جستجو کرد، نتیجه ای نگرفت. بیچاره سخت ناراحت و متأثر گردید و یک شعر گفت که مفادش این بود: نمازش به شگفتم آورد و روزه اش مجذوبم ساخت، امّا نمازگزار روزه دار ناقهی جوانم را با سرعت راند و برد.[۱]
——————————————————————————–
[۱] . لئالی الاخبار، ص ۳۳۰٫

 

نماز حضرت موسی (ع)

 

بسم الله

خدا به حضرت موسی(ع) وحی می‌کرد که می‌دانی چرا تو را برگزیدم و از میان خلق تو را کلیم خود گردانیدم؟

موسی گفت: نمی‌دانم پروردگار من

فرمود: برای آنکه بر احوال بندگان خود نظر کردم و در میان ایشان کسی ندیدم نزد من از تو ذلیل‌تر باشد به درستی که تو چون از نماز فارغ می‌شوی دو طرف روی خود را بر خاک می‌گذاری

 

سرباز نماز

بسم الله

در یکى از روستاهاى فیروزکوه ، جلسه بزرگداشت شهدا برپا بود و شهید امیر سپهبد صیاد شیرازى به عنوان سخنران دعوت شده بود. پس از مداحى و چند برنامه مرسوم دیگر از شهید صیاد خواستند سخنرانى بکند. ایشان پشت تریبون قرار گرفت و پس از شروع به صحبت با نام خداوند تبارک و تعالى و درود و صلوات بر پیامبر و آلش (علیهم السّلام) فرمود: روزى جلسه مهمى در مورد جنگ خدمت حضرت امام بودیم ، وقت نماز شد ، امام وضو گرفت و به نماز ایستاد و ما هم به تبع امام فهمیدیم وقت نماز است و نماز بر همه چیز ترجیح دارد. بعد شهید صیاد شیرازى با اشاره به وقت نماز به حضار فرمود: الان هم وقت نماز هست اگر خواستید بعد از نماز براى شما سخنرانى مى کنم. صحبت را تمام کرد و صفهاى نماز تشکیل شد و همانجا در اول وقت نماز جماعت برپا شد.

روزنامه جمهورى اسلامى ، ۲۰ اردیبهشت سال ۷۸، ش ۵۷۷۴، ص ۱۲.

 

نماز با امام

 

بسم الله

رادیو کوچکی را که کنار تخت بود، آهسته روشن کردم. وقت اذان بود و بایدامام را بیدار می‌کردم. از پشت شیشه به سرْم که داشت تمام می‌شد و بعد به چهرة نورانی و آرام امام نگاه کردم. امام گفته بودند:
« اگر خوابم برد.، برای نماز اول وقت صدایم بزنید
هر کار کردم، دلم نیامد بیدارشان کنم. بعد از درد شدیدی که داشتند، تازه خوابشان برده بود
با خودم گفتم: « وقتی خواستیم سر‏ُم را عوض کنیم، بیدارشان می‌کنم
چند دقیقه‌ای از اذان گذشت می‌خواستم بروم بیرون که صدای امام را شنیدم:
« وقت نماز شده است؟» 
خودم را کنار تخت رساندم و گفتم : « بله، ‌الان می‌خواستم» ….
که امام گفتند: « چرا بیدارم نکردید؟»
با خونسردی گفتم: « آقا،‌ده دقیقه بیشتر از وقت نگذشته است. دلم نیامد بیدارتان کنم
امام در حالی که با عجله آمادة گرفتن وضو می‌شدند،‌ گفتند:
« مگر به شما نگفته بودم»
در همین موقع «‌احمد آقا وارد اتاق شدند. امام در حالی که ناراحتی صورتشان را پوشانده بود، به احمد آقا گفتند: « ناراحتم از اول عمر تا به حال نمازم را اول وقت خوانده ام، چرا حالا که آخر عمرم است، باید ده دقیقه تأخیر داشته باشم

 

 

نادر فاضلی 

شهید شیرودی و نماز

 

بسم الله

همه از اتوبوسها پیاه شدند. از تمام کشورها آمده بودند؛ آلمان، ژاپن، فرانسه، آمریکا و … آنها خبرنگار بودند. به ایران دعوت شده بودند تا از پیروزیهای رزمندگان اسلام خبر تهیه کنند.
آنها مشغول جابه جایی بودند که خبری همه‌شان را به هیجان آورد.
- آقایان خبرنگاران توجه کنند! امروز، بعد از دیدار از چند جبهه مصاحبه‌ای هم با خلبان، علی اکبر شیرودی خواهید داشت.
همة‌ خبرنگاران می‌دانستند او کیست. نام و آوازة او به گوششان رسیده بود.
وقتی همه می‌خواستند به دیدار خلبان شیرودی بروند، هر کدام از خبرنگارها شروع کردند به نقل آن چیزهایی که از او می دانستند.
یکی می گفت: تا به حال، هلی کوپترش چهل بار مورد هدف قرار گرفته و او از همة آنها جان سالم به در برده است …»
دیگری می‌گفت : تا قبل از جنگ ایران و عراق، رکورد پروازهای عملیاتی در دست خلبانان آمریکایی بود که در جنگ ویتنام شرکت داشتند. ، ولی می‌گویند حالا او در دنیا رکورد دار است و کسی به اندازة او در پروازهای جنگی شرکت نداشته است…»
دیگری می‌گفت : «‌یک تنه با دو لشکر عراقی که در روزهای اول جنگ وارد کشورمان شده بودند، جنگیده و در یکی از جبهه‌های جنگ، از یک صبح تا شب، ۴۲ تا تک عراقی را به آتش کشیده …»
خلبان شیرودی در کنار هلیکوپتر جنگی‌اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سؤال می‌کردند. خبرنگاری که از ژاپن آمده بود پرسید:
«‌شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟»
شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت:
«‌ما برای خاک نمی‌جنگیم، تا هر زمان که اسلام در خطر باشد، … و ما دست در دست مظلومان این کرة خاکی، به جنگ همه نامردها و ظالمین می‌رویم
این را گفت و به راه افتاد.
خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستینهای پیراهنش را بالا زد. چند نفر به زبانهای مختلف، از هم پرسیدند: «‌کجا ! خلبان شیرودی کجا می‌رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده.» 
خلبان شیرودی همان طور که می‌رفت برگشت و لبخندی زد و بلند گفت:
« نماز !‌دارند اذان می‌گویند…»
هلیکوپتر نام علی اکبر را در یادها زنده می‌کند.تمام کوههای کردستان علی‌اکبر را به یاد دارند. از همان روزهای اول درگیری او پا به این سرزمین گذاشت
خودش می‌گفت‌ :
«‌تا حالا چهل بار هلیکوپترم را زده‌اند و ۲۰ هزار مأموریت مختلف انجام داده‌ام، » علی‌اکبر شیرودی در اردیبهشت ۱۳۶۰ در یک روز غمگین پا به آسمانها گذاشت و دیگر برنگشت.

 

 

احمد دهقان

 

نماز شب

 

بسم الله

مرحوم علامه طباطبائی (ره) گفته بودند: «من ۲۳ ساله بودم. روزی در مدرسه ی نجف وضو می ساختم. دستی بر شانه ام خورد. رو برگردانیدم، عارف بزرگوار، مرحوم میرزا علی آقا قاضی تبریزی بود. سلام کردم. فرمود: سید! دنیا را می خواهی نماز شب بخوان، آخرت را می خواهی نماز شب بخوان. سخن آن بزرگوار آن گونه در دلم نشست که تاکنون نماز شب از من فوت نشده است». 
به نقل از: ساغر سحر، اثر استاد کریم محمود حقیقی، ص ۲۱۱٫

 

 

 

http://www.etrenamaz.ir/wp-content/themes/izidreams/izidreams/images/PostTagIcon.pnghttp://www.etrenamaz.ir/wp-content/themes/izidreams/izidreams/images/PostCategoryIcon.pnghttp://www.etrenamaz.ir/wp-content/themes/izidreams/izidreams/images/PostCommentsIcon.pnghttp://www.etrenamaz.ir/wp-content/themes/izidreams/izidreams/images/PostDateIcon.pnghttp://www.etrenamaz.ir/wp-content/themes/izidreams/izidreams/images/PostAuthorIcon.png

 

افسوس آخرین نماز شب

 

بسم الله
شب قبل از عملیات محرم ، برادر مهدى سامع تا بعد از نیمه شب به شناسائى رفته بود و دیر وقت خسته و کوفته برگشته و به خواب رفت . بچه ها که براى نماز شب بیدار شده بودند او را بیدار نکردند چراکه خسته بود و شب بعد هم باید در عملیات شرکت مى کرد. صبح که براى نماز بیدار شد گفت : مگر سفارش نکرده بودم مرا براى نماز شب بیدار کنید؟ آه سردى کشید و گفت : افسوس ! شب آخر عمرم نماز شب ام قضا شد! فردا شب عملیات آغاز شد و در حین عملیات، مهدى به خیل عظیم شهدای اسلام پیوست.[۱]
——————————————————————————–
[۱] .جا نماز معطّر، ص ۲۰٫ 

 

نماز جماعت با سران کشورها

 

بسم الله

نماز جماعت با سران کشورها
روزی که سران کشورهای مسلمان برای قضیه صلح ایران و عراق به خدمت حضرت امام(ره) آمده بودند، وسط جلسه بود که اذان ظهر گفته شد امام بلند شدند و فرمودند که من می‌خواهم نماز بخوانم و چون مقیّد بودند هنگام نماز خود را با عطر خوشبو کنند، در همان جلسه اشاره کردند که عطر من را بیاورید، پس از عطر زدن، به نماز ایستادند و دیگران هم پشت سر ایشان نماز جماعت خواندند.[۱]
——————————————————————————–
[۱] . روش‌های پرورش احساس مذهبی نماز، ص۳۲٫

 

نماز جماعت چشم‌چران

 

 بسم الله

نماز جماعت چشم‌چران
به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گفتند:
فلان جوان که در نماز جماعت شما حاضر می‌شود چشم‌چران است و به نامحرم نگاه می‌کند.
حضرت فرمود: او را به حال خود واگذارید که این نماز جماعت سبب ترک این عادت زشتش می‌شود.
بعد ازمدتی به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر دادند که آن جوان موفق به توبه از آن عادت زشت شده است.

 

نماز ریاکار

 

بسم الله

نماز ریاکار
چادرنشینی مسلمان، به شهر آمد، داخل مسجد شد، دید مردی با خشوع نماز می گذارد. توجهش به وی معطوف گردید. پس از نماز به او گفت: چه خوب نماز می خوانی، جواب داد علاوه بر نماز، روزه هم دارم و اجر نماز گزار صائم دو برابر نمازگزار غیر صائم است. مرد اعرابی که مجذوب او شده بود گفت: در شهر کاری دارم که باید آن را انجام دهم، بر من منت بگذار و قبول کن که شترم را نزد شما بگذارم تا بروم و برگردم. او پذیرفت و چادر نشین با اطمینان خاطر شتر به وی سپرد و از پی کار خود رفت. نمازگزار ریاکار با دور شدن اعرابی بر شتر نشست و با سرعت آن محل را ترک گفت. پس از ساعتی مرد چادرنشین برگشت ولی نه از نمازگزار اثری دید و نه از شتر. در اطراف و نواحی مسجد جستجو کرد، نتیجه ای نگرفت. بیچاره سخت ناراحت و متأثر گردید و یک شعر گفت که مفادش این بود: نمازش به شگفتم آورد و روزه اش مجذوبم ساخت، امّا نمازگزار روزه دار ناقهی جوانم را با سرعت راند و برد.[۱]
——————————————————————————–
[۱] . لئالی الاخبار، ص ۳۳۰٫

 

نماز حضرت موسی (ع)

 

بسم الله

خدا به حضرت موسی(ع) وحی می‌کرد که می‌دانی چرا تو را برگزیدم و از میان خلق تو را کلیم خود گردانیدم؟

موسی گفت: نمی‌دانم پروردگار من

فرمود: برای آنکه بر احوال بندگان خود نظر کردم و در میان ایشان کسی ندیدم نزد من از تو ذلیل‌تر باشد به درستی که تو چون از نماز فارغ می‌شوی دو طرف روی خود را بر خاک می‌گذاری

 

سرباز نماز

بسم الله

در یکى از روستاهاى فیروزکوه ، جلسه بزرگداشت شهدا برپا بود و شهید امیر سپهبد صیاد شیرازى به عنوان سخنران دعوت شده بود. پس از مداحى و چند برنامه مرسوم دیگر از شهید صیاد خواستند سخنرانى بکند. ایشان پشت تریبون قرار گرفت و پس از شروع به صحبت با نام خداوند تبارک و تعالى و درود و صلوات بر پیامبر و آلش (علیهم السّلام) فرمود: روزى جلسه مهمى در مورد جنگ خدمت حضرت امام بودیم ، وقت نماز شد ، امام وضو گرفت و به نماز ایستاد و ما هم به تبع امام فهمیدیم وقت نماز است و نماز بر همه چیز ترجیح دارد. بعد شهید صیاد شیرازى با اشاره به وقت نماز به حضار فرمود: الان هم وقت نماز هست اگر خواستید بعد از نماز براى شما سخنرانى مى کنم. صحبت را تمام کرد و صفهاى نماز تشکیل شد و همانجا در اول وقت نماز جماعت برپا شد.

روزنامه جمهورى اسلامى ، ۲۰ اردیبهشت سال ۷۸، ش ۵۷۷۴، ص ۱۲.

 

نماز با امام

 

بسم الله

رادیو کوچکی را که کنار تخت بود، آهسته روشن کردم. وقت اذان بود و بایدامام را بیدار می‌کردم. از پشت شیشه به سرْم که داشت تمام می‌شد و بعد به چهرة نورانی و آرام امام نگاه کردم. امام گفته بودند:
« اگر خوابم برد.، برای نماز اول وقت صدایم بزنید
هر کار کردم، دلم نیامد بیدارشان کنم. بعد از درد شدیدی که داشتند، تازه خوابشان برده بود
با خودم گفتم: « وقتی خواستیم سر‏ُم را عوض کنیم، بیدارشان می‌کنم
چند دقیقه‌ای از اذان گذشت می‌خواستم بروم بیرون که صدای امام را شنیدم:
« وقت نماز شده است؟» 
خودم را کنار تخت رساندم و گفتم : « بله، ‌الان می‌خواستم» ….
که امام گفتند: « چرا بیدارم نکردید؟»
با خونسردی گفتم: « آقا،‌ده دقیقه بیشتر از وقت نگذشته است. دلم نیامد بیدارتان کنم
امام در حالی که با عجله آمادة گرفتن وضو می‌شدند،‌ گفتند:
« مگر به شما نگفته بودم»
در همین موقع «‌احمد آقا وارد اتاق شدند. امام در حالی که ناراحتی صورتشان را پوشانده بود، به احمد آقا گفتند: « ناراحتم از اول عمر تا به حال نمازم را اول وقت خوانده ام، چرا حالا که آخر عمرم است، باید ده دقیقه تأخیر داشته باشم

 

 

نادر فاضلی 

شهید شیرودی و نماز

 

بسم الله

همه از اتوبوسها پیاه شدند. از تمام کشورها آمده بودند؛ آلمان، ژاپن، فرانسه، آمریکا و … آنها خبرنگار بودند. به ایران دعوت شده بودند تا از پیروزیهای رزمندگان اسلام خبر تهیه کنند.
آنها مشغول جابه جایی بودند که خبری همه‌شان را به هیجان آورد.
- آقایان خبرنگاران توجه کنند! امروز، بعد از دیدار از چند جبهه مصاحبه‌ای هم با خلبان، علی اکبر شیرودی خواهید داشت.
همة‌ خبرنگاران می‌دانستند او کیست. نام و آوازة او به گوششان رسیده بود.
وقتی همه می‌خواستند به دیدار خلبان شیرودی بروند، هر کدام از خبرنگارها شروع کردند به نقل آن چیزهایی که از او می دانستند.
یکی می گفت: تا به حال، هلی کوپترش چهل بار مورد هدف قرار گرفته و او از همة آنها جان سالم به در برده است …»
دیگری می‌گفت : تا قبل از جنگ ایران و عراق، رکورد پروازهای عملیاتی در دست خلبانان آمریکایی بود که در جنگ ویتنام شرکت داشتند. ، ولی می‌گویند حالا او در دنیا رکورد دار است و کسی به اندازة او در پروازهای جنگی شرکت نداشته است…»
دیگری می‌گفت : «‌یک تنه با دو لشکر عراقی که در روزهای اول جنگ وارد کشورمان شده بودند، جنگیده و در یکی از جبهه‌های جنگ، از یک صبح تا شب، ۴۲ تا تک عراقی را به آتش کشیده …»
خلبان شیرودی در کنار هلیکوپتر جنگی‌اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سؤال می‌کردند. خبرنگاری که از ژاپن آمده بود پرسید:
«‌شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟»
شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت:
«‌ما برای خاک نمی‌جنگیم، تا هر زمان که اسلام در خطر باشد، … و ما دست در دست مظلومان این کرة خاکی، به جنگ همه نامردها و ظالمین می‌رویم
این را گفت و به راه افتاد.
خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستینهای پیراهنش را بالا زد. چند نفر به زبانهای مختلف، از هم پرسیدند: «‌کجا ! خلبان شیرودی کجا می‌رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده.» 
خلبان شیرودی همان طور که می‌رفت برگشت و لبخندی زد و بلند گفت:
« نماز !‌دارند اذان می‌گویند…»
هلیکوپتر نام علی اکبر را در یادها زنده می‌کند.تمام کوههای کردستان علی‌اکبر را به یاد دارند. از همان روزهای اول درگیری او پا به این سرزمین گذاشت
خودش می‌گفت‌ :
«‌تا حالا چهل بار هلیکوپترم را زده‌اند و ۲۰ هزار مأموریت مختلف انجام داده‌ام، » علی‌اکبر شیرودی در اردیبهشت ۱۳۶۰ در یک روز غمگین پا به آسمانها گذاشت و دیگر برنگشت.

 

 

احمد دهقان

 

نماز شب

 

بسم الله

مرحوم علامه طباطبائی (ره) گفته بودند: «من ۲۳ ساله بودم. روزی در مدرسه ی نجف وضو می ساختم. دستی بر شانه ام خورد. رو برگردانیدم، عارف بزرگوار، مرحوم میرزا علی آقا قاضی تبریزی بود. سلام کردم. فرمود: سید! دنیا را می خواهی نماز شب بخوان، آخرت را می خواهی نماز شب بخوان. سخن آن بزرگوار آن گونه در دلم نشست که تاکنون نماز شب از من فوت نشده است». 
به نقل از: ساغر سحر، اثر استاد کریم محمود حقیقی، ص ۲۱۱٫

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد